• وبلاگ : لوح دل ...
  • يادداشت : شهيد ايليا...
  • نظرات : 12 خصوصي ، 315 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    16   17   18   19   20    >>    >
     
    دوست عزيز سلام با اجازه من شما را به ليستم اضافه كردم
    رفت تا دامنش از گرد زمين پاك بماند ./.... آسماني تر از ان بود كه در خاك بماند _ همين

    بر همه عاشقان مولايمان پروردگار عزيز و متعال تسليت باد.

    + mansor 

    هرگز نميرد انكه دلش زنده شد به عشق

    واقعا نميدونم چي بنويسم با اينكه اولين بار بود امدم اينجا ولي خيلي از نوشتها خشم امد و واقعا ميدونم از دلش اين حرفهارو زذه

    چون / حرفي كه از دل بر ايد لاجرم بر دل نشيند / قبته ميخورم چرا زودتر اين وب لاگ رو نديدم . الان كه هيچي تو چنتم ندارم ولي به مدد اقام ابوالفضل تصميم گرفتم به احترام اين دلسوخته يه شعر بگم تا شايد اين دير رسيدنم رو جبران كنم . شما ها هم دعا كنيد اقام كمكم كنه .يا علي

    سلام روحش شاد
    زيبا بود. باز هم سر مي زنم.

    هوالحي لا يموت

    هر آمدني را رفتنيست.......

    همه ما اومديم تا از گذرگاه دنيا عبور كنيم و به جايگاه ابديمون بريم به جايي كه خدا منتظرمونه ، جايي كه براي رسيدن بهش از سختي ها و موانع زيادي بايد بگذريم . مهم نيست چقدر زندگي كنيم ، مهم نيست كه طول عمرمون روي خط كش روزگار چند ساله . مهم اينه كه چطور زندگي كنيم و از اون مهمتر اينه كه چطور رجعت كنيم . ايليا زيباترين مسير رو براي عبور انتخاب كرده بود براي همين خداوند هم زيباترين راه رجعت رو به او هديه كرد . در روز شهادت مولاي عشق ، در جاده عاشقي به زيارت مولاي عاشقان شتافت يا شايد بهتر باشه بگم به زيارت امير عشق دعوت شد . درست همونطور كه دلش مي خواست .

    وقتي آدمها به ان درجه از قرب به پروردگار برسند كه از خدا چيزي جز خودش رو درخواست نكنند خدا هم اختيار زندگي رو به خودشون مي ده تا انتخاب كنند موندن يا رفتن و رسيدن و ايليا رفتن رو انتخاب كرد براي رسيدن.

    الهي !

    روضه روح من رضاي تو باد

    قبله گاهم در سراي تو باد

    سـرمه ديده جهـان بينم

    تا بود ، گرد خاك پاي تو باد

    گر همه راي تو فناي من است

    كـار من بر مـراد راي تو باد

    شد دلم ذره وار در هوست

    دلم اين ذره در هواي تو باد

    خدايش بيامرزاد

    سلام ايليا

    درود و رحمت حق بر تو عزيز سفر كرده كه نيمه راهمان رها كردي ... رفيق عزيز .. مي آمدي و مي رفتي به خانه هايمان و با رد پايت روحمان را جلا مي دادي ... نگو كه اين صفا ماندني نيست ...

    ايلياي عزيز ... روز بيست و يكم ؟ سالروز شيون زينب ... زائر باباي زينب شدي ...

    ايليا ..! ما ار فراموش نكني ها ... سلام ما را هم به بابي زينب برساني ها ... نيمه راه رها كردنمان را اينگونه جبران كن ...

    اين شعر را امروز ديدم و آنرا زمزمه مي كردم .. گويي تقدير چنين بود كه براي تو بنويسمش ...

    نام شاعرش را نمي دانم ولي گويا براي تو سروده كه ... شلمچه را و نيزار هاي هور را آخرين منزل اين سرايت ديدي و آرزو كردي ...

    كمي نشستي و با ماه گفتگو كردي

    و عطر خاطره ها را دوباره بو كردي

    نفس گرفتي و رد بهار گمشده را

    ميان غربت نيزار جست و جو كردي

    هوا چقدر به موقع گرفت .. باران زد

    و تو چقدر غزل هاي ناب رو كردي

    دلم چقدر گرفته است .. كاش مي شد رفت

    و چشم ها را بستي .. و آرزو كردي

    و زير پاي تو .. انگار بغض دريا بود

    كه منفجر شد و با موج ها وضو كردي

    به سمت ماه دويدي .. رها رهاي رها

    و صورتت را در ابرها فرو كردي

    ايليا ي عزيز ... و ما در فراق تو ... و به ياد تو به ارميا سر مي زنيم ... مدت ها ست كه او در همسايگي ماست ... به ما سر ميزد و ما نيز به ديارش شب نشيني هاي مستانه داشتيم ...

    نگو ... پس بيخود نيست كه ارميا چند صباحي است كه رسم همراهي را پاس نمي دارد .. سر نمي زند ... حق دارد .. نگو كه روحش را همراه ايليا كرده .. نگو كه داغ ديده ي فروغ مهرباني است كه هم برادر است و هم همراه ترين همراهان ..

    ايلياي عزيز ... از اين پس به ارميا بيشتر سر مي زنيم .. نه براي تسلاي خاطرش كه براي تسلاي خاطر خودمان .. مي رويم تا بويت را در خانه ي او استشمام كنيم و فضاي ملكوتي خانه ات را ياد آوريم ..

    ايلياي عزيز ... شاد باش كه ميهمان باباي زينبي .. ما را و ما زمينيان را ... مباد آنكه فراموش كني ..

    و اما ارمياي عزيز ... تسليت بگويم يا تبريك .. نمي دانم .. هر دو ... تسليت كه روشن است و اما تبريك ... آيا تبريك ندارد داشتن شفيعي اينسان ...؟

    چرا اينقدر دير گفتيد . . .

    خدايا كنارش باش

    من نديده بودمش ولي داستان مسلماني اش را برايم تعريف كرد

    .اصلا باورم نميشه خواهش مي كنم يكي بيشتر توضيح بده

    من هم تسليت ميگم

    بيشتر از اين هم چيزي براي گفتن ندارم

    اي كاش ما هم مثل او عاشقانه سفر را پرواز كنيم روحش شاد

    خوش به سعادت ايشان

    انشاءلله كه با اولياء الله محشور شوند

    و اهل بيت عليهم السلام به فريادشان برسند

    و خداوند درجات بالا در بهشت به ايشان ببخشد

    و اهل بيت عليهم السلام به فريادشان برسند

    كاروان رفت و تو در خواب و بيايان در پيش...

    «شهدا پرواز کردند، بياييد پريدن را تمرين کنيم.»

    جمله اي كه توي چند پست قبليش نوشته بود

    خوشا به سعادتش و حتما خيلي منتظر بوده تا اين چنين سرش را در دامان مهدي فاطمه بگذارد

    اي عزيز

    شيريني شهادت و حضور در بارگاه رضوانيت خدا بر تو مبارك باشد

    و از خداوند براي بازماندگان صبر جميل را خواستارم

     <    <<    16   17   18   19   20    >>    >