سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، او را از گناهانْ حفظ می کند و پاداشش را برابر چشمانش می نهد . [امام صادق علیه السلام]

 

تیر 84 - لوح دل ...

ایلیا :: 84/5/26:: 1:42 عصر


خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید
از تو در شگفت هم نمی توانم بود
که دیدن بزرگی ات را چشم من بسنده نیست

مور، چه می داند که بر دیواره اهرام می گذرد یا بر خشتی خام
تو آن بلندترین هرمی که فرعون تخیل می تواند ساخت
و من آن کوچک ترین مور
که بلندای تو را دز چشم نمی تواند داشت

چگونه این چنین که بر زبر ماسوا ایستاده ای
در کنار تنور پیرزنی جای می گیری
و زیر ممهیز کودکانه بچگکان یتیم
و در بازار تنگ کوفه ...؟

پیش از تو هیچ اقیانوس را نمی شناختم
که عمود بر زمین بایست ...!
پیش از تو هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای افزاری وصله دار به پا کند
و مشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد

آه ای خدای نیمه شب های کوفه ی تنگ
ای روشن خدا
در شب های پیوسته تاریخ
ای روح لیلة القدر
حتی اذا مطلع الفجر

شب از چشم تو آرامش را به وام دارد
و طوفان از چشم تو خروش را
کلام تو گیاه را بارور می کند
و از نفست گل می روید

چاه از آن زمان که تو در آن گریستی جوشان است
سحر از سپیدی چشمان تو می شکوفد
و شب در سیاهی آن به نماز می ایستد

هیچ ستاره نیست که وام دار نگاه تو نیست
لبخند تو اجازه زندگی است
هیچ شکوفه نیست کز تباز گلخند تو نیست

آن هنگام که به همراه آفتاب
به خانه یتیمکان پیرزنی تابیدی
و صولت حیدری را
دستمایه شادی کودکانه شان کردی
و بر آن شانه که پیامبر پای ننهاد
کودکان را نشاندی
و از آن دهان که هرای شیر می خروشید
کلمات کودکانه تراوید
آیا تاریخ به تحیر، بر درِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟

در احد
که گل بوسه زخم ها
تنت را دشت شقایق کرده بود
مگر از کدام باده ی مهر، مست بودی
که با تازیانه ی هشتاد زخم، بر خود حد زدی؟
کدام وام دار ترید؟
دین به تو یا تو بدان؟

هیچ دینی نیست که وام دار تو نیست

دری که به باغ بینش ما گشوده ای
هزار بار خیبری تر است
مرحبا به بازوان اندیشه و کردار تو

شعر سپید من روسیاه ماند
که در فضای تو به بی وزنی افتاد
هرچند، کلام از تو وزن می گیرد

وسعت تو را چگونه در سخن تنگ مایه گنجانم؟
تو را در کدام نقطه باید به پایان برد؟

الله اکبـــــر

آیا خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد؟
فتبارک الله، تبارک الله
تبارک الله احسنُ الخالقین

خجسته باد نام خداوند
که نیکوترین آفردگاران است
و نام تو
که نیکوترین آفریدگانی

سید علی موسوی گرمارودی

میلاد با سعادت مولی الموحدین، امام المتقین، امیرالمؤمنین، قطب العارفین، قائدالبرره و قاتل الکفره، اسدالله الغالب، علی بن ابی طالب علیه السلام مبارک باد.

 

معاشران گره از زلف یار باز کنید

یا علی مددی


موضوعات یادداشت

ایلیا :: 84/5/4:: 3:8 عصر

... چون هنگام تولد فرندش حضور نداشت به همسرش گفت اگر نوزاد پسر بود شتری بکشد و اگر دختر بود خود آن را بکشد و مقداری از خون دختر را برای او اندوخته کند. در شبی تاریک دخترکی با فریاد زندگی را آغاز کرد. مادر نوزاد را برداشت و به سینه نگران خود نزدیک کرد. ترسان و پریشان بود دلش. از سرنوشت شوم آن دخترک زیبا با او سخن می گفت که به زودی شوهر برمی گردد و با خنجر زهرآگین آهنگ کشتن دخترک خواهد کرد.

مادر با تنی لرزان برخاست و بزی را کشت و خونش را در شیشه ای اندوخته کرد و دخترک شیرین خود را پیش یکی از زنان خویشاوند خویش نهاد تا او را نگهداری کند.

شوهر از سفر خود برگشت و با دیدگانی نگران و چهره ای وحشت آور همچون کسی که در پی گمشده ای باشد سر خود را به این سو و آن سو برمی گرداند. ناگاه به گهواره خیره شد و با فریادی وحشت آور گفت ای زن مژدگانی کجاست؟ در این هنگام زن شیشه خون را آورد و به همسر خود داد بدون آنکه سخنی بر زبان آورد.

روزها و ماه ها و سال ها از پی یکدیگر سپری می شد و شوهر اندک اندک به دیدن دخترک زیبایی که در گوشه خانه بازی می کرد عادت کرده بود. او چون یکی از خویشاوندان نزدیک بیشتر وقت خود را در آن خانه می گدراند بدون آنکه مرد بداند که این دختر خود اوست. عاطفه شدیدی که محبت خروشان پدری بود بین آن مرد و دخترکش پدید آمد. اینک آن مرد دیگر نمی توانست دوری دخترک را تحمل کند.مادر که چنین می دید دلش شاد می شد و سرانجام نتوانست راز خطرناک خود را پوشیده بدارد و با صدایی آمیخته به شادی این جملات را بر زبان آورد.

- آیا زیباست؟

- مگر زیباتر از این چهره پیدا می شود؟

- آه، ای کاش دختر خود ما و مایه روشنی چشم ما می بود.

- آری ای کاش دختر خودم بود که سخت دوست داشتنی و شیرین است.

بدینگونه مادر با این سخنان شیرین که همچون عسل زهرآگین بود فریب خورد و شوهر را به حقیقت حال آگاه ساخت.

چهره مرد خشم آلو و دگرگون می شود. شراره های نگاهش سراپای وجود دخترک را فرو می گیرد و می گوید: چه اندوه و رسوایی و ننگی!

در این میان ناگهان از دل دردمند مادر فریاد اندوه برمی خیزد که می بیند پدر دخترک را می رباید و در عین حال که آه های حسرت او شنیده می شود، شتابان تر از باد دختر را به صحرا می برد.

هنگامی که غروب نزدیک می شود و خورشید آهنگ رفتن به افقهای دیگر می کند، پدر در صحرا کنار دختر خود ایستاده است. نسیم با زلف و جامه دختر بازی میکند. اینک به راستی لحظه بدرود فرارسیده است.

پدر دخترک زیبای خود را در گور می افکن و بر پیکر او خاک می ریزد اما همچنان خاطره آخرین نگاه های دخترک و لبخند سحرآمیزش را در ذهن مرور می کند.

***

آری ای بانوی بزرگوار من! جامعه این چنین بود که پدر می بایست دختر خود را زنده به گور کند و یا بر زبونی و درماندگی شکیبایی کند.آری ای ناصر مظلومان! آن زمان کسی را یارای آنکه به وجود دختر خویش ببالد نبود؛ اما همین که درخشش خورشید وجود تو دمید این درماندگی ها گه بر زندگی ترسان ایشان پرده کشیده بود از میان رفت.

ای زهرای گرامی! روز میلاد تو روز میلاد نور بود. روز میلاد تو روز مرگ جهل و ظلمت بود. تاریخ هرگز این روز را فراموش نخواهد کرد و آن را جز با خطوط روشن و زرین ثبت نخواهد کرد.

ای ریحانه رسول! برای من چگونه و از کجا ممکن است که بتوانم خورشید فروزان و پرتو درخشان تو را که بر بلندای آسمان پیش از آفرینش می درخشیده است وصف کنم.

ای دخت نبوت، همسر ولایت و مادر امامت دست ما و دامان تو

***

دوستای عزیز عید شما مبارک!

مامانای خوب و مهربون روزتون مبارک، خسته نباشید، بابت دستای مهربونتون، لبخند های قشنگتون، چشمای همیشه نگرونتون، نگاهای پر از عشقتون، بابت هممممممممه چی ممنون!

یا علی مددی


موضوعات یادداشت

ایلیا :: 84/4/30:: 11:24 صبح

گفتم، گفت

گفتم: چرا اینجوری میکنه؟ مگه نمیدونه اینجا جبهه اس؟

گفت: آقا جون ایشون فرمانده هستند.

گفتم: این که دیگه عذر بدتر از گناهه! فرمانده هم باید برای بقیه الگو باشه و هم مواظب جون خودش باشه.

گفت: اُه اُه ، خیلی مونده بشناسیش، اون این حرفا تو گوشش نمیره!

گفتم: آخه تیره، ترکشه، توپه شوخی که نداره، فرمانده و غیر فرمانده هم سرش نمی شه.

گفت: هزار دفعه بهش گفتن، اما کو گوش شنوا؟ این حرفا حالیش نیست که نیست!

گفتم: حرف حسابش چیه؟

گفت: هر دفعه که بهش گفتیم یه سری تکون داده و گفته:

«از من نخواهید که به ترکش و گلوله رکوع و سجود کنم.»

***

وصیت نامه شهید:

ای ملت شهید پرور ایران! فراموش نکنید که برای چه قیام کردید و عزیزانتان را برای چه قربانی کردید.

در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد و مانع زیاد است. با صبر و استقامت این راه را که راه انبیاست ادامه دهید.

اسلام اصیل را باید از امثال غفاری ها، سعیدی ها، مطهری ها، بهشتی ها، صدوقی ها و مدنی ها یاد گرفت و بدانید که اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمن شکن را نگذارید که بشکند.

امروز در هیچ جای دنیا چنین حکومتی با این عظمت و حشمت وجود ندارد که در رأس آن مرجعی بزرگ باشد.

مردم امام زمان را فراموش نکنید. از امام اطاعت کنید که عصاره اسلام است. او را تنها نگذارید که نماینده حجت بن الحسن (عج) است.

دوستان عزیز تنها راه رسیدن به سعادت ترک محرمات و انجام واجبات است. راه قرب به خدا همین است و بس.

دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا را که همان راه رسیدن به خدای تبارک و تعالی است ادامه دهید.

***

شوخی های جبهه ای:

وقتی اسیر شدیم از همه رسانه ها آمده بودند برای مصاحبه و در واقع مانور قدرت و استفاده تبلیغاتی روی اسرای عملیات بود. نوبت یکی از بچه های زرنگ گردان شد. با آب و تاب تمام و قدری ملاطفت تصنعی شروع کردند به سوال کردن.

یکی از مأموران پرسید:

- پسر جان اسمت چیه؟

- عباس.

- اهل کجا هستی؟

- بندرعباس.

- اسم پدرت چیه؟

- به او می گویند حاج عباس!

گویی که طرف بویی از قضیه برده بود پرسید:

- کجا اسیر شدی؟

- دشت عباس!

افسر عراقی که اطمینان پیدا کرده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند به ساق پای او زد و گفت:

- دروغ میگی!

و او که خودش را به موش مردگی زده بود با تظاهر به گریه کردن گفت:

- نه به حضرت عباس!

 

یا علی مددی

 


موضوعات یادداشت

ایلیا :: 84/4/27:: 7:48 عصر

 

دایی پرسید: چطور به مدرسه میروی؟

گقتم: با اتوبوس.

دایی لبخند زد و گفت: من وقتی به سن تو بودم پیاده می رفتم، آن هم دوازده کیلومتر.

دایی پرسید: چقدر بار می توانی برداری؟

گفتم: اندازه یک کیسه گندم.

دایی خندید و گفت: وقتی به سن تو بودم ارابه می کشیدم و گوساله را از جا بلند می کردم.

دایی پرسید: چند بار تا بحال دعوا کردی؟

گفتم: دوبار، هر دو بار هم کتک خوردم.

دایی گفت: وقتی به سن تو بودم هر روز دعوا می کردم، هرگز هم کتک نخوردم.

دایی پرسید: چند سالته؟

گفتم: نه سال و نیم.

آن وقت دایی بادی به غبغب انداخت و گفت: من وقتی به سن تو بودم ده سالم بود!

سیلوراستاین

تأمل!

.

.

.

یا علی مددی

 


موضوعات یادداشت

ایلیا :: 84/4/23:: 12:49 عصر

 

دیروز پسرم از تورنتو زنگ زد، به من گفت که دخترم در سیدنی به او زنگ زده گفته که به بابا بگو مامان از لندن به تهران پرواز دارد!

پسر کوچکترم از برلین تماس گرفته گفته من دیگر اینجا درس نمی خوانم. امکان دارد در آینده نه چندان دور برایم مشکل درست شود. این تندروها(؟!) که نمی گذارند ما درسمان را بخوانیم!

در ثانی من تا هفته پیش توی حسابم ده هزار یورو بود، اما بابا زنگ زده به عمو که در آخن است که به من بگوید حتماً هشت هزار یورو از حسابم بیرون بکشم و نگذارم توی حساب بماند.

بابام گفته که این کار برای احتیاط است. البته من می گویم شهر هرت که نیست! هر کس از آن طرف بیاید از ما حساب و کتاب بخواهد!

الان توی هر کشور اروپایی صدها نفر مثل ما زندگی می کنند. ما اصلاً باید اینجا باشیم! وگرنه چه کسی می خواهد انقلاب را صادر کند !؟!؟

اگر ما نباشیم و ایثار نکنیم و در این کشورهای غریب با هزاران خطر مواجه نشویم و روی رودخانه راین یا تایمز با قایق های تزئینی ده میلیون دلاری چرخی نزنیم و اطراف را نپاییم که سنگ روی سنگ بند نمی شود! فردا پس فردا هم این ما هستیم که با این سختی ها در هایدن پارک صبح تا شب درس می خوانیم و زحمت می کشیم و یا در این سوربون بی در و پیکر چشم هایمان را روی کتاب و مطالعه می گذاریم و بلاخره وزیری، وکیلی، چیزی می شویم تا چرخ های سیاسی، فرهنگی، مالی و اقتصادی مملکت را بچرخانیم!

منطقی نیست که ما را به کشور برگردانند و مثلاً بگویند به خاطر حفظ برابری و عدالت باید در مدارس و دانشگاه های مملکت درس بخوانیم!

ما هم اگر ببینیم که زیاد فشار می آورند و اذیت میکنند، پول هایمان را از بانک های داخلی و خارجی بیرون می کشیم. صدها نفر مثل بابای من توی این مملکت وجود دارند که از زمین تا آسمان پول جمع کرده اند.مگر می توانند به ما فشار بیاورند!؟!؟!

به همین خاطر به بابا گفتم که محال است بتوانند این همه پولی را که پخش شده جمع کنند!!! پس جای هیییییییییچ نگرانی نیست.

(!!!)

 

یا علی مددی


موضوعات یادداشت

ایلیا :: 84/4/18:: 12:34 عصر

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یاسَیِّدَةَ نِسآءِالْعالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ اَجْمَعینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَمْنُوعَةُحَقُّها اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى وَابْنَةِ نَبِیِّکَ وَزَوْجَةِ َوصِىِّ نَبِیِّکَ صَلوةً تُزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِکَ الْمُکَرَّمینَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَاَهْلِ الاْرَضینَ

سلام بر تو اى بانوى زنان جهانیان ، سلام بر تو اى مادر حجتهاى الهى بر مردم  ، سلام بر تو اى ستم دیده اى که از حق او جلوگیرى کردند ، خدایا درود فرست بر دختر پیامبر و همسر وصى پیامبرت درودى که منزلت و مقامى به او دهد برتر از منزلت بندگان گرامیت از اهل آسمانها و اهل زمین.

مصحف فاطمه چیست ؟

ابوبصیر گوید از حضرت امام محمد باقر شکافنده علوم اولین و اخرین علیه السلام در مورد مصحف حضرت فاطمه سلام الله علیها سئوال نمودم حضرت فرمود این مصحف محتوى مطالب و نکاتى است که بعد از رحلت حضرت ختمى مرتبت پدرش بر حضرت فاطمه (ع )نازل شده است .
عرض نمودم آیا از قرآن چیزى در مصحف هست : حضرت فرمود نه چیزى از قران در آن نیست . گفتم آن را برایم توصیف فرما.
فرمود آن داراى دو جلد از جنس زبرجد احمر است و به اندازه طول و عرض یک برگ مى باشد عرض نمودم فدایت شوم توصیف فرما ورقه وبرگ آنرا که از چیست ، فرمود از در سفید که با گفتن کلمه کن موجود شده است .
عرض نمودم فدایت شوم ممکن است بفرمائید چه چیز در آن نگاشته شده است .
فرمود محتوى اخبار و چیزهائى که در ازل بوده و تا ابد و روز قیامت کبرى خواهد بود و اخبار هر یک از آسمانها و شماره آنچه در سماوات و عوالم عالیه است از ملائک و فرشتگان و غیر ذالک وعدد هر یک از خلق الله و پیامبران مرسل و غیر مرسل و اسماء ایشان و اسماء اقوام و اممى که سفراء الهى بسوى آنان فرستاده شده اند واسماء آنان که پیامبران را تکذیب کرده و یا به ایشان گرویده اند و دعوت آنان را اجابت نموده اند و اسماء تمام مؤ منان و کافرین از آغاز خلقت تا پایان آفرینش و اسامى شهرها و خصوصیات و صفت هر بلدى چه در مشرق و چه در غرب جهان و عدد مؤمنین در هر شهر و کافرین در هر شهر و صفات و خصوصیات کل کسانى که تکذیب کرده اند و صفات و خصوصیات اهل قرون اولى و پیشینیان و قصص و داستانهاى مربوطه به آنان و اسامى طاغوتیانى که بقدرت رسیده اند و حکومت کرده اند و مدت حکومت و دوران فرمانروائى هر یک از آن طواغیت و زمامدارى آنان با مشخصات هر یک از ایشان و تمام روى دادهاى واقعه در ادوار و نقل و انتقالاتى که انجام گرفته و همه در آن مصحف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مندرج است .
گفتم فدایت شوم مقدار آن ادوار چند دوره است . فرمود پنجاه هزار سال و آن عبادت از هفت دوره است .
در مصحف فاطمه علیهاالسلام است اسامى و نامهاى جمیع ما خق الله و مدت آجال آن ها و صفات اهل بهشت و عدد کسانى داخل بهشت مى شوند و عدد اهل ناز و جهنمیان و اسماء هر یک از این دو گروه بهشتى و دوزخى .
و نیز در همان مصحف است علم قرآن به همان گونه که نازل شده است و علم تورات به همان گونه که نازل شده است و علم انجیل بهمان گونه که نازل شده است و علم زبور به همان نحو که نازل گردیده است .
و در آن مصحف عدد کل اشجار و درختان و عدد مدر و سنگریزه هاى هر شهر و دیار مندرج است . (و خلاصه چیزى نیست در قلمرو هستى و وجود از غیب و شهود مگر آنکه در آن مصحف ثبت است ).
آنگاه حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام فرمود چون اراده الهى و مشیت خداوند بر نزول این مصحف بر حضرت فاطمه علیهاالسلام تعلق گرفت نخست دستور از صقع الوهى صادر شد که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل آن مصحف را برداشته و نازل شوند بمحضر فاطمه زهرا سلام الله علیها.
وقوع این نزول در لیله جمعه از ثلث ثانى از شب بود هنگامیکه این سه ملک مقرب الوهى حامل آن مصحف خدمت حضرت فاطمه رسیدند آن حضرت در محراب خود به نماز ایستاده بود آن فرشتگان سرپا ایستاده تا اینکه حضرت نشست و بعد از اینکه از نماز فراغت حاصل نمود آنان بر حضرتش سلام کردند و گفتند ذات اقدس حق تعالى بتو سلام میرساند و سپس آن مصحف را در درمان آن حضرت با احترام گذرادند.
حضرت فاطمه فرمود سلام مختص خداست و سلام از سوى خداى است و سلام بسوى خداست و نیز سلام بر شما اى سفراء و رسل الهى .
پس از انجام این ماموریت آن فرشتگان بسوى آسمان عروج نمودند. حضرت فاطمه بعد از نماز صبح تا زوال شمس پیوسته به مطالعه آن صحیفه شریفه مشغول بود تا اینکه به آخر آن مصحف رسید.
به تحقیق حضرت فاطمه واجب الطاعته است و اطاعت آن حضرت بر جن و انس و بر طیر و وحش و بر تمام ملائک و جمیع خلایق على الاطلاق واجب و لازم است .
راوى عرض کرد فدایت شوم بفرمائید آن مصحف بعد از حضرت فاطمه به چه کسى انتقال یافت .
امام باقر علیه السلام فرمود حضرت فاطمه آن مصحف را به امیرالمومنین على علیه السلام داد و حضرت على مرتضى آن مصحف را بحضرت امام حسن مجتبى و سپس آن مصحف به امام حسین (ع ) منتقل و بعد آن مصحف نزد اهلش باقى ماند تا اینکه به صاحب این امر واگذار کند.
راوى میگوید عرض کردم واقعا این علم بسیار قابل اهمیت است چه تمام محتواى آن اسرار آفرینش است . حضرت فرمود اى ابا محمد آنچه را که من از این مصحف براى تو توصیف نمودم در دو ورق اول آن بود و من آنچه در ورق دوم بود براى تو بیان ننمودم حتى یک حرف از آن را براى تو نگفتم .

مصحف حضرت فاطمه علیهاالسلام که علم ازل و ابد و حقایق و وقایع گذشته و آینده تا قیامت در آن منطوى است یکى از منابع و مصادر علوم اهل بیت عصمت و معادن حکمت علیهم السلام است این مصحف در این عصر و در این زمان بدون شک نزد حضرت بقیه الله خاتم الاوصیاء مهدى ولى عصر ارواحنا اله الفداء مى باشد و اوست که صاحب امر است .

 دلائل الامامه طبرى صفحه 27 و 28

***

حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند: لولا ان الله تعالى خلق امیرالمؤ منین علیه السلام لم یکن لفاطمه کفو على وجه الارض آدم فمن دونه .

اگر ذات اقدس خداوند متعال وجود ولى ذوالجلال على مرتضى امیر اهل ایمان را نیافریده بود در صفحه ارض عالم امکان براى فاطمه زهرا کفوى وجود نداشت .

 

یا علی مددی

 


موضوعات یادداشت

ایلیا :: 84/4/6:: 12:46 عصر

 

امام خمینی (ره):

و آنچه که من را راجع به ایشان متاثر میکند و شهادت ایشان در مقابل آن ناچیز است، مظلومیت ایشان است. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود.

***

به بهشتی گفتم: این روزها حملات دشمنان به شما بسیار شدید شده و تبلیغات زیادی برای متهم کردن و زیر سؤال قرار دادن شما به راه افتاده است. برای مقابله با این توطئه ها اقدامی بکنید.

بهشتی لبخندی زد و گفت: حیف است وقتمان را صرف این چیزها کنیم. بلاخره یک روز ملت همه چیز را خواهد فهمید...

***

بهشتی مظلوم زیست و مظلوم رفت. سید الشهدای هفتم تیر همواره و هر روز و شب آماج حملات بوقهای تبلیغاتی امپریالیستها و صهیونیستها و نوکران داخلی آنها بود. آنها وقتی از بهشتی مایوس شدند بدترین و رذیلانه ترین تهمتها را به او بستند.

بهشتی را به انحصار طلبی متهم کردند،‏ در حالی که او میگفت مدیریت انقلاب اسلامی در دست و در انحصار کسانی باشد که به اسلام تعهد دارند. بهشتی را به دیکتاتوری متهم کردند، در حالی که او بیشترین ایستادگی را در مقابل دیکتاتوری به عمل آورد. بهشتی را به داشتن ارتباط با آمریکا متهم کردند، در حالی که او محکم ترین ضربه ها را به آمریکا وارد کرد. بهشتی را به داشتن گرایشات کمونیستی متهم کردند، در حالی که او بیشترین تلاشها را برای اثبات پوچی کمونیسم به عمل آورد. بهشتی را به گرایشات غیر شیعی و تعصبات ضد سنی متهم کردند، در حالی که او همواره برای ترویج تشیع و اتحاد میان شیعه و سنی علیه استکبار جهانی تلاش میکرد. بهشتی را به طرفداری از سرمایه داری متهم کردند، در حالی که او همواره از محرومان حمایت میکرد و اجرای بند (ج) از آرزوها او بود. بهشتی را به استفاده از کاخها و گرفتن حقوقهای کلان متهم کردند، در حالی که او یک ریال از بیت المال برداشت نکرد و هرگز جز در خانه ای که با دسترنج خود تهیه کرده بود سکونت ننمود.

و بدین گونه است که دشمنان اسلام همواره میکوشند تا خدمتگزاران اسلام و مردم را متهم و از ملت جدا کنند.

***

خون بهشتی پیکره انقلاب اسلامی را از رسوبات به جای مانده غربی و شرقی شستشو داد.

خون بهشتی یاران امام را از هاله ابهامی که در اثر تبلیغات دشمنان اسلام دور آنها را گرفته بود بیرون آورد.

خون بهشتی سبب شد مردم جریانهای انحرافی را که می خواستند در انقلاب اسلامی نفوذ کنند به خوبی بشناسند.

خون بهشتی مردم را به پای صندوق های رای برد تا رئیس جمهور خود را علی رغم تبلیغات منفی دشمنان برگزینند.

و خون بهشتی آن جوان را که دو سال به او ناسزا گفته بود به لاله زار بهشت زهرا و به کنار تربت پاک بهشتی آورد در حالی که با دیدگان پر از اشک خود را ملامت میکرد و در جستجوی چاره ای برای جبران خطای خود بود، و هنگامی که به او گفتند بهشتی پیش از شهادتش گفته بود از همه کسانی که ناآگاهانه به او ناسزا گفته اند راضی است؛‏ اشکهایش را پاک کرد و گفت: با تربت پاک بهشتی پیمان میبندم که همه کارهایم را کنار بگذارم و همین فردا عازم جبهه شوم.

و تنها این جوان نبود که با خون بهشتی از دام دشمنان رمید بلکه هزارن جوان به برکت این خون رستگار شدند.

خون بهشتی ملت ما را زنده کرد و این معنای آن سخن است که امام فرمود: «بهشتی یک ملت بود»

 

 یا علی مددی

 


موضوعات یادداشت

سه شنبه 103 دی 4

ساعت 7:17 صبح


برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
رایانه‌ی شما می‌باشد.

::درباره‌ی شهید ایلیا::
 

درباره صاحب وبلاگ

 

و آن کس را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید بلکه او زنده‌ی ابدیست ولیکن همه‌ی شما این حقیقت را در نخواهید یافت. (بقره/154)

 

• ...و شهید ایلیا

 

• آخرین یادداشت

 

• ماجرای تولد شهید ایلیا و خواهرش

• مسلمان شدن شهید ایلیا

• دیدار با مقام معظم رهبری

• حج شهید ایلیا

• مزرعه ی آفتابگردان

• ایلیا و امراض!

• یک دست‌نوشته‌

• مسجد محله

 

::تعداد  بازدیدها::

کل بازدیدها : 225528

بازدیدهای امروز : 3

بازدیدهای دیروز : 13

 

::موضوعات وبلاگ::

 

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::لوگوی دوستان::












 

::لینک دوستان::

انجمن تفکر مبانی
یاران عاشق
دریچه ای به سوی ملکوت
آه عاشقان
فطرس
انتظار سرخ
مجمع وبلاگ نویسان مهدوی
به یاد شهدا
حرفهای من با روح صادقم

 

::آوای آشنا::

::اشتراک::
 

 

::آرشیو::