سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جان ها چون با یکدیگر سازگار باشند، الفت خواهند گرفت . [امام علی علیه السلام]

 

به من فرصت آدم شدن بدهید ، همین - لوح دل ...

ایلیا :: 84/1/27:: 3:2 عصر

 

- به به ... سلام آقا آرش ... چه عجب بلاخره ما چشممون به جمال شما روشن شد ، پیدات نیست ، تحویل نمی گیری .

- والا چه عرض کنم ... ؟

- یعنی چی چه عرض کنم ؟! ملت رو سر کار گذاشتی بعدم میگی چه عرض کنم ؟!! جمعه خیلی منتظرت بودم چرا هیئت نیومدی ؟ اصلاً من هیچی میدونی قندونا چقدر انتظارتو کشیدن !!؟ بدون تو قندا خیلی تلخ شده بودن ! دِههِ ... این قیافه عبوس چیه به خودت گرفتی ؟ ببینم مشکلی پیش اومده ؟

- راستش من اومدم ولی بیرونم کردن .

- بیرونت کردن !!!!!!؟؟؟؟؟ یعنی چی اونوقت ؟

- هیچی ... آقا محسن برگشت و گفت برو بیرون هر وقت آدم شدی برگرد .

- شوخی می کنی ...

- شوخی کدومه ، خیلی راحت جلو همه گفت برو هر وقت آدم شدی برگرد ( بعد از چند لحظه مکث ) آخه برم کجا آدم شم ؟ تو کوچه ، خیابون ، پارک ، پارتی ، کافی شاپ ، کافی نت یا زیر خیمه امام حسین ؟! به من میگن برو آدم شو ولی خودشون فرصت آدم شدن رو از من میگیرن ، آخه این انصافه ایلیا ؟!

- ببخشی آرش جان من ساعت 2 کلاس دارم دیگه داره دیرم میشه ، انشاالله بعدا در موردش صحبت میکنیم ...

و با این بهونه از نگاه های پر معنا و سؤال های بی جواب آرش فرار کردم چون دیگه تاب تحمل نگاهشو نداشتم ، هر کدوم از سوالهایی که می پرسید مثل پتک رو سرم فرود میومد « آخه برم کجا آدم شم ؟ تو کوچه ، خیابون ، پارک ، پارتی ، کافی شاپ ، کافی نت یا زیر خیمه امام حسین ؟! به من میگن برو آدم شو ولی خودشون فرصت آدم شدن رو از من میگیرن ، آخه این انصافه ایلیا ؟! »

----------------------------------------------

خدا رحمت کنه حاج رضا رو ( حاج رضا مسئول سابق هیئت بود که چند وقت پیش فوت کرد ) در جواب کسانی که مرتب بهش می گفتن :"حاجی این جوونا رو از هیئت بیرون کن ، سر و وضعشون اصلاً مناسب نیست ، آبروی هیئت و بقیه رو بردن" می گفت : "مجلس ، مجلس اما حسینه ، صاحب خونه هم خود اربابه ، من چی کارم که مهمونای ارباب رو از مجلسش بیرون کنم ؟"

-------------------------------------------------------

16 ماه پیش بود که به لطف ارباب راهی حرمش شدم . از وصف سرزمین عشق و حرم یار و وصف الحال خودم می گذرم ...

شب آخر بود ، برای وداع راهی حرم آقا شدم جلوی حرم چشمم به جوونی افتاد که داشت از حرم خارج می شد . اصلاً اصلاً اصلاً ظاهر مناسبی نداشت ، یه لحظه تو دلم گفتم آقا قربونت برم چه کسایی رو می طلبی . میتونی حدس بزنی چی شد ؟ درهای حرم رو بستن . می گفتن به دلیل مسائل امنیتی امشب درهای حرم باید بسته باشه ، می گفتن درها بعد از طلوع آفتاب باز میشه در حالی که قرار بود کاروان ما بعد از نماز صبح به سمت ایران حرکت کنه .

با بسته شدن درهای حرم انگار تموم درهای عالم به روی من بسته شد . درمونده شده بودم . وای بر من ، آقا منو راه نداد تو حرمش . نمی دونم چه طور اما رفتم و یه گوشه از بین الحرمین نشستم ، یه مرتبه دیدم همون جوونی که من داشتم تو دلم غیبتشو میکردم اومد و کنار من نشست و شروع به خوندن کرد : امام حسین ، شرمنده مرا کردی / از بس که کَرَم کردی / تو عبد گدای خود / راهی حرم کردی ....

خلاصه اینکه تا نزدیکی های صبح می خوند و منم با صدای او زار میزدم . یک ساعتی تا اذان مونده بود و من باید کم کم آماده رفتن میشدم . تصمیم گرفتم قضیه رو به اون جوون بگم و ازش طلب حلالیت کنم . همین کار رو کردم او هم با روی گشاده پذیرفت . رو به حرم کردم که سلامی به آقا بدم که یک دفعه دیدم توسط خدام درهای حرم باز شد .

یا علی مددی


موضوعات یادداشت

شنبه 103 اردیبهشت 8

ساعت 2:21 صبح


برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
رایانه‌ی شما می‌باشد.

::درباره‌ی شهید ایلیا::
 

درباره صاحب وبلاگ

 

و آن کس را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید بلکه او زنده‌ی ابدیست ولیکن همه‌ی شما این حقیقت را در نخواهید یافت. (بقره/154)

 

• ...و شهید ایلیا

 

• آخرین یادداشت

 

• ماجرای تولد شهید ایلیا و خواهرش

• مسلمان شدن شهید ایلیا

• دیدار با مقام معظم رهبری

• حج شهید ایلیا

• مزرعه ی آفتابگردان

• ایلیا و امراض!

• یک دست‌نوشته‌

• مسجد محله

 

::تعداد  بازدیدها::

کل بازدیدها : 219421

بازدیدهای امروز : 1

بازدیدهای دیروز : 20

 

::موضوعات وبلاگ::

 

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::لوگوی دوستان::












 

::لینک دوستان::

انجمن تفکر مبانی
یاران عاشق
دریچه ای به سوی ملکوت
آه عاشقان
فطرس
انتظار سرخ
مجمع وبلاگ نویسان مهدوی
به یاد شهدا
حرفهای من با روح صادقم

 

::آوای آشنا::

::اشتراک::
 

 

::آرشیو::