(این متن از یادداشتهای اسبق شهید ایلیاست که مجددا بر روی وبلاگ قرار گرفته است.)
سلام ای مردان بی ادعا ! ای یادگاران روزگار معرفت ، ای کشتی نشینان سفینه ولایت ، ای از ظلمت رهیدگان و پویندگان نور هدایت ، ای فداییان مجنون ، ای فرزندان روح الله (ره) .
ما بعد از شما چه کردیم ؟
کاش بوی عطر خاکریزهایتان را فراموش نمی کردیم . کاش آنقدر معرفت داشتیم که وصیت نامه هایتان را از پشت قاب های خاک خورده ، در دلهایمان جای می دادیم . کاش آنقدر بی وفا نمی شدیم که صدای محزون و ملکوتی دعای کمیل و عاشورا را به موسیقی پاپ و کلاسیک و ... بفروشیم .
دیگر کسی نشانی سنگر عشق را نمی خواهد . دیگر کسی سراغ چفیه های خاکی تان را نمی گیرد .دیگر کسی با اشک دیدگانش پیشانی بند های خونین تان را نمی شوید .
نمی دانم چرا کسی نمی پرسد اروند چرا آرام ندارد ؟ چرا کسی نمی پرسد نخل های سوخته خرمشهر را با سرو قامتان کربلای حسین (ع) نسبتی است ؟ چرا دیگر کسی نمی گوید از اینجا تا ملکوت چند فرسخ است ؟ چرا دیگر عطر شهادت نمی آید ؟ چرا دیگر کسی تشنه عطش نمی شود ؟
چرا نمی پرسند حاج همت چگونه سردار خیبر نام گرفت ؟ چرا نمی پرسند دستان شهید خرازی چگونه جدا شد ؟
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکرده ایم ...!
لباس های خاکی تان را در میدان های مین و در لا به لای سیم خاردار ها رها کردیم . عهدمان را شکستیم و دعای عهد فراموش کردیم .زمان ندبه و سمات را گم کردیم . شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم . بر تصاویر نورانی تان روی دیوار های شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم .تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندک فروختیم . عشق را به بازی گرفتیم و از خون هایتان به راحتی و به شوخی گذشتیم ...
اما باز هم امیدی هست . آری تا ولایت و بسیجی هست امید هم هست .
منبع : یالثاراتالحسین (ع)
یا علی مددی