یا قائم آل محمد عج الله تعالی فرجه الشریف
قلم را دگر یارای بیان درد فراق و هجران تو نیست . بدون تو دلها را تاب و جانها را قرار نیست . لحظه لحظه عمرمان را با درد کشنده فراق اما به امید وصال تو می گذرانیم اما مولای من مگر این قلب های خسته و سوخته ما چه قدر تاب تحمل دارد .
مهدی جان ما به شهادت اشکهای ندبه هر آدینه مان عاشقت هستیم . مگر نه اینکه صادق تر از اشک در اثبات مدعای عشق عاشق به معشوق وجود ندارد ، مگر می شود اشک و ندبه دروغ بگویند ...
تو خود می دانی که هر روزمان را با دعای عهد تو آغاز می کنیم و در هر قنوتمان دعای فرجت را می خوانیم و هر شبمان را به امید وصال فردا خاتمه می دهیم . آقای من نکند درد فراق تو تا لحظه مرگ با من بماند .
دگر هر روز به امید طلوع تو به نظاره طلوع خورشید می نشینیم و از عمق وجود فریاد می زنیم « اللهم عجل لولیک الفرج » .
هـر شـبـی گـویـم کـه فـردا یـارم آید از سفر
چــونکـه فـردا می شود گویم که فردای دگر
آنـقدر امـروز و فـردا انـتـظـارش مــی کــشـم
کــاقــبــت روز فــراق یــار مــن آیــد بـه ســر
مـن بـه امـیـد وصـالـش زنـده مـانـدم تاکـنون
وه چه خـوش آندم که بازآید نـگـارم از سفـر
گـر بـیـایـد بـوسـه بـر خـاک کـف پـایـش زنـم
تــا نـمـایـد لـحـظـهای بـر حـال زار مـن نـظــر
من که مـی دانــم بـیـایـد آخـر آن دلــدار مــن
لـیـک مـی تـرسـم نبـاشـد آن زمان از من اثر
گر سر راهش بمیـرم نیست غـم ای دل چـرا
زنـده مـی گـردم چــو او بنمـاید از قبـرم گـــذر
گــر بـیـایـــد روزگــار تـیـــــره ام روشـن شــود
شام هجران می شــود از وصف روی او سحر
یا علی مددی