داداش ايلياي عزيز. شب جمعه است . حال عجيبي دارم.به وسعت آسمانها دلتنگم .داشتم براي پدرم فاتحه ميخوندم كه يكدفعه تو در خاطرم نشستي. آيا بايد براي تو هم فاتحه بخونم ؟؟آيا بايد باور كنم كه كوچ كرده اي ؟؟؟نميتونم . بخدا نميتونم. هنوز بعد ازسه سال رفتن پدرم رو باور نكردم. حالا چطور به اين راحتي و به اين زودي باور كنم كه تو از اين ديار پركشيدي و ساكن ملك اعلا شدي ؟؟؟؟؟
داداش ايليا الان داري منو مي بيني؟ اشگهامو مي بيني ؟ صدامو مي شنوي ؟؟؟؟
تورو خدا جواب بده. تورو خدا حرفي بزن. نميخواي جواب اينهمه دلشكسته رو بدي ؟؟؟
داري ميخندي داداشي ؟؟؟
بخند . حق داري بخندي
تو كه عزيزي از دست ندادي - تو كه در حسرت شنيدن يك كلام محبت آميز ننشستي . تو كه دلت نشكسته .
بخند داداشي . حق داري بخندي
تو شادي ، خوشبختي . همنشين حور و ملاتكي . كنار اربابت حسين شهيد (ع) هستي ، همنشين مولايت اميرالمومنين(ع) هستي ، بر سر سفره زهراي مرضيه(س) نشستي .
تو چه غم داري ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هيچ
تو چه كم داري ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هيچ
حسود شدم داداشي . آره حسود شدم . خودم ميدونم. اما تو به من بگو نبايد حسود باشم ؟؟؟؟؟؟
كاش جاي تو بودم . يا نه . كاش كنارتو بودم.
تو رفتي و ما هنوز اينجا در گير اين زندگي سرد و بي روح هستيم .
داداش ايليا امشب دعاي مخصوص خوابيدن رو ميخونم. ميخوام خوابت رو ببينم.
ميخوام همه چيز رو برام تعريف كني . برام بگي كجائي ؟ چه ميكني ؟
براي من از آن قصر نور بگي . از ساكنان عرش كبريائي بگي.
ميخوام امشب قصه پرواز عاشقانه ات رو تعريف كني و بگي كه چه شد ؟ چه كردي كه خدا تو رو انتخاب كرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميخوام به من بگي ، چيكار كنم كه مثل تو بشم ؟؟؟ چيكار كنم كه من هم لايق شهادت بشم ؟چيكار كنم كه از قيد و بند اين زندگي و اين دنيا هيچ در هيچ نجات پيدا كنم ؟؟
روح سرگشته من ، قلب زخمي من ، امشب منتظر توست.
راستي برام دعا ميكني ؟؟ تو رو خدا دعا كن . يادت نره. يادت نره كه چقدر نياز به دعا دارم و چقدر دردمند و خسته ام