تو که خاموش شدي کمر عشق شکسترنگ مهتاب پريد آسمون چله نشستارغوان شعله کشيد شبنم از باغ گريختباد پاييز وزيد برگ هامون همه ريختما فقط مشق نوشتيم از عشق ما فقط رنج کشيديم آروم و به آيين کبوترهامون باز گشتيم دوباره بر بومباز از وسعت درد رنگ مهتاب گرفتباز اين ماه نجيب داغ بر سينه گرفتعشق با ما ننشست بي صدا پر زد و رفتبر پريشوني ما رنگ ماتم زد و رفتما فقط مشق نوشتيم از عشق ما فقط رنج کشيديم آروم و به آيين کبوترهامون باز گشتيم دوباره بر بوماشك ريختم تا بيايي تا دوباره صحن دلم روشن شود ولي در افق تنهايي ديدم بالهاي نورانيت به آسمان پر گرفت به آسماني كه خونيني بود..نميدانم آيا تو را دوباره خوام ديد؟ولي من حتما در آسمان نخواهم بود......خوشا بحالت اي آسماني.....