سلام!!
نمي دونم چي بايد بگم ......حتي نمي دونم بايد بگم خدا رحمتت كنه؟!! اصلا نمتونم باور كنم ...
فقط همين كه...... خودمو ميگم... خيلي فاصله گرفتم.. خيلي قلبم سنگين شده .....الان كه دارم اينارو مينويسم اشك همه صورتمو گرفته.. نمي تونم مانيتورو ببينم
وقتي آدم به اينجا ميرسه كه فقط عشقو ميبنه .فنارو ميبينه دلش مي خواد بتركه.... وقتي بزرگيه خدارو ميزاري پيش كاراي خودت ميبيني كه چقدر عقبي چقدر فاصله گرفتي... با خودت ميگي اي واي بر من.... چقدر زياد است فرصتهاي فنا شده... چه بسيار است بي توجهي ها ....وچه تنهايند قلبهاي در تپش براي حقيقت مطلق!!
اينجاست كه از اعماق وجودت زير لب فرياد ميزني ..
مولاي يا مولاي
انت الغفور وانا المذنب وهل يرحم المذنب الالغفور....
و با مولاي مظلومان همصدا ميشوي..
تا كم كم آرامشي عميق در سراسر وجودت حس ميكني احساس سبكي ...كه فكر ميكني بخشيده شدي ..فكر تنهايي نيستي ...فقط در طلب معرفتي....
وماعرفناك حق معرفتك
وما عبد ناك حق عبادتك....
نمي دونم چرا هر چي مي نويسم سبك نميشم ...
نمي دونم چرا احساس ميكنم هزار ساله ميشناسمش!!!!
با اينكه مطمئنم بيشتر از چند دقيقه نيست كه باهاش آشنا شدم ......
اي خدا....
اي دوست به روي دوست بگشاي دري!
صاحب نظرا به مستمندان نظري!!!!!
التماس دعا _دست ما را هم بگير!
يا علي