• وبلاگ : لوح دل ...
  • يادداشت : شهر هرت كه نيست!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    من يك مدتي براي كاري به كشورهاي تازه به استقلال رسيده

    شوروي سابق رفته بودم .... البته براي يك زمان محدودي

    بهمراه دوستم ......خب از گمركي بنام قره ديز .....كه در بين

    مرز ايران و آذربايجان شوروي بود خارج شديم و از روي پل سد

    ميل مغان كه وارد طرف ايراني شديم اين دوستم به روي خاك ايران

    شيرجه زد .....گويي داره به آب شيرجه ميزنه ........بروي زانو نشست

    و ديدم داره خاك وطن رو مي بوسه .....ازش سوال كردم گفت واقعيتش اون

    تاريخ بلشويك ها ...و هجوم روس ها رو بياد آوردم گفتم نكنه ديگه نتونيم به

    ايران عزيزمون بياييم ............اي ايران خاكت به زطلاي بيگانه است ....

    در دل ما ...................

    خدا يارت

    سلام. نمي دونم اگه هشت سال از عمرم رو خارج نبودم هم اينقدر ايران رو دوست داشتم؟؟؟

    آدم هم مثل ماهيه. تا تو ايرانه قدرشو نمي دونه. شايد بقيه نظر ديگه اي دارن. اما من يكي كه تحمل ندارم جايي باشم كه همه ي آدم هاش زبون نفهمن. اينجا خيلي بهتره. يا علي